سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بطور مداوم درگیر با ضد انقلاب داخلی بود و فرصت نفس کشیدن نداشت . ارتش نیز که بازوی مسلح نظامی اسلامی برای حفظ و تامین امنیت ملی در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی به شمار می آمد ، در حال تجدید سازمان در شرایط منطبق با ویژگی های خاص انقلاب اسلامی قرار داشت و شدیدا با فشار گروهک های ضد انقلاب وابسته به بیگانه مواجه گردیده بود
از سوی دیگر رویگردانی مردم از نظام شاهنشاهی باعث شده بود تا ابرقدرت های شرق و غرب که جهت تسلط بر منطقه خلیج فارس در کشمکش و رقابت دائمی با یکدیگر به سر می بردند بر تلاش خود بیفزایند و با افزایش نفوذ خود بر این ناحیه ، موضع برتری را نسبت به یکدیگر بدست آورند که البته در این میان آمریکا با تسلطی که بر ایران و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس داشت (قبل از انقلاب) از موضع برتری برخوردار بود که آن هم باوقوع انقلابی مردمی ، متزلزل می نمود
این تزلزل ، که به خطر افتادن منافع اقتصادی آمریکا در خلیج فارس و خاورمیانه ، بر هم خوردن موازنه قوا و احتمال الگوگیری کشورهای اسلامی از انقلاب ایران را می توانست در پی داشته باشد ، غرب را ناگزیر به درگیری با انقلاب ایران می کرد
بدین سان چالش هایی که در روابط ایران با غرب و بویژه آمریکا به وجود آمده بود به انضمام موارد پیش گفته فوق ، همه ،موجب فزونی انگیزه حکومت بعثی عراق برای حمله به ایران شد . ضمن اینکه باید به این نکته اذعان کنیم ، خصومت و عداوت حکام بعثی عراق با انقلاب اسلامی از همان ابتدای خیزش مردمی کشورمان آشکار بود و در جریان خروج اجباری حضرت امام (ره) از این کشور و عزیمت شان به فرانسه به شکل بارزی نمایان شد
و سرانجام عراق که در اندیشه ژاندارمی منطقه بود ، با هدف دستیابی به این موقعیت و نیز تصرف بخشی از سرزمینهای ایران،عهدنامه 1975 الجزایر را بهانه قرارداد و دست به حمله نظامی همه جانبه زد که البته با اعتراف مسئولین بلند پایه این رژیم جنایتکار ، هدف اصلی ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بود زیرا ایران تهدیدی برای امنیت منطقه محسوب می شد
تنها پنجاه روز از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گذشته بود که هنگ ژاندارمری ایلام گزارش داد : در ساعت یازده صبح امروز یک فروند هلی کوپتر عراقی در حوزه استحفاظی مرزبانی شهر مریوان در سطح پایین به پرواز درآمد و پس از پرواز بر فراز شهر و پاسگاه گمرک و بهرام آباد حریم هوایی ایران را ترک کرد
روز بعد یعنی چهاردهم اردیبهشت 1358 عراقی ها بر روی چوپانانی که در حال چراندن گوسفندان خود در خاک کشورمان بودند ، تیراندازی کردند . در خرداد ماه همان سال با اوج گرفتن در گیری های داخلی در خوزستان ،دولت عراق ضمن دخالت ممستقیم در تسلیح و تشویق گروههای تجزیه طلب ، در مرزها نیز به تحرکاتی دست زد و به تدریج اوضاع برای حمله رسمی آن رژیم جنایتکار آماده شد . تهاجمی که ماهیت و باطنی فراتر از قدرت طلبی یک کشور داشت . چرا که در همان ایام « مک گاورن » یکی از سناتورهای آمریکایی طی سخنانی گفته بود : « در کشوری که دیپلمات ها (جاسوس ها ) را دستگیر می کنند باید دخالت نظامی کنیم
شش هزار چترباز آمریکایی در بحرین پیاده شده بودند و با استقرار ناو هواپیمابر« کیتی هاک » در نزدیکی خلیج فارس ، تعداد ناوهای جنگی آمریکا در این منطقه به بیست و یک رسیده بود
صبح سی و یکم شهریور هواپیماهای عراقی با حمله به ساختمان اداره آموزش و پرورش آبادان بیش از سی نفر از فرهنگیان این شهر را به شهادت رساندند . این حمله سپس لحظه به لحظه فزونی گرفت و مردم شهرهای آبادان و خرمشهر را که غافلگیر شده بودند به خاک و خون کشاند و روزهایی این گونه مظلومانه گذشت
اما بسیار سریع دلاوران جنوبی آن دیار سازمان یافتند و حماسه ها و فداکاری ها از همان روزها شروع شد
هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد. ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف داشتند، سازماندهی نشده بودند و از هر آموزش نظامی پیش از جنگ محروم بودند. ولی در عوض انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف خرمشهر برای عراق به ۱۵ روز زمان و۵۰۰۰ کشته نیاز داشت و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود. شهری که مدتها به افتخار این نبرد، خونینشهر نامیده میشد.[۵۲][۵۳]
پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کردهبودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد.[۵۴] نقشه اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. صدام و حتی بسیاری از تحلیلگران غربی هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمیکردند.[۵۵]
سرانجام ابوالحسن بنیصدر در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ از ریاست جمهوری عزل شد. این امر موجب شد تا در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری به وجود آید. از طرفی اختلافات میان ارتش و سپاه نیز حل و فصل شد و این دو نیرو آماده همکاری و انجام عملیات مشترک شدند.[۶۲] همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از امیران باتجربه ارتش سپرده شد.[۶۳] در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و اطلاعات و امنیت بهتر عملیات شد.[۶۴] پیروزیهای ایران از این دوره آغاز شد.[۶۵]
در شهریور ۱۳۶۰ خبرنگاران غربی که برای نخستینبار از سوی ایران اجازه یافته بودند از جبهههای جنگ بازدید کنند، در گزارشهای خود از شور و امید به زندگی در نیروهای ایرانی خبر دادند. در طی یک عملیات سه روزه ایران موفق شد شهر آبادان را پس از حدود یک سال از محاصره خارج کند و امیدهای صدام را برای به دست آوردن سهم بیشتر از اروندرود برباد دهد. این پیروزی آنچنان غیر منتظره بود که برخی گمان میکردند نظامیان عراقی در این جبهه علیه صدام کودتا کردهاند. همزمان نیروی هوایی تاسیسات نفتی کرکوک در شمال عراق و دو مرکز نفتی در کویت را که واسطه مبادله نفت خام عراق با محصولات سوختی بودند بمباران کرد.[۶۶]
در دوم فروردین ۱۳۶۱ ایران طی عملیات فتحالمبین موفق شد مناطق استراتژیکی را از تصرف عراق خارج کند و دستکم ۱۵۰۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد. پس از این عملیات ابتکار استراتژیک در جبههها به دست نیروهای ایرانی افتاده بود.[۶۷]
مدتی پیش از فتح خرمشهر، تحلیلگران سازمان سیا در ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که در صورت ادامه همین روند، عراق در جنگ با ایران شکست خواهد خورد.[۶۸] در سوم خرداد ۱۳۶۱ ایران به یک پیروزی بزرگ دیگر دست یافت. عراق که هنوز از شکست حصر آبادان ترمیم نیافته بود، خود را با عملیات بیتالمقدس روبرو دید. این عملیات در سه محور جنوب سوسنگرد در شمال خوزستان، جاده اهواز خرمشهر در مرکز و خود شهر خرمشهر انجام شد و در هر سه محور به پیروزی ایران منجر شد.[۶۹] تنها کمتر از ۲۸ ساعت از آغاز عملیات، نیروهای ایرانی کنترل شهر را به دست گرفتند. در حین عملیات ۱۵۰۰۰ سرباز عراقی کشته و یا اسیر شدند.[۷۰]
تحلیلگران سیا پیش بینی میکردند که احتمال مداخله سایر اعراب در جنگ و منطقهای شدن آن نیز وجود دارد. تا اوایل تیرماه ۱۳۶۱، رونالد ریگان به این نتیجه رسید که ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد که عراق بازنده این جنگ باشد و باید به هر قیمتی جلوی شکست کامل عراق را بگیرد.[۷۱] رئیس بخش خاورمیانه شورای عالی امنیت ملی آمریکا در دولت ریگان، سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق و زمانی که آمریکا در دهه ۹۰ میلادی رو در روی صدام ایستاده بود در این باره گفت:[۷۲]
اینگونه نبود که ما میخواستیم عراق «برنده» جنگ باشد. خیر. ما فقط مایل نبودیم عراق «بازنده» جنگ باشد. ما را واقعاً ساده فرض نکنید. ما میدانستیم که او (صدام حسین) یک «حرامزاده» است. ولی او، «حرامزاده» خودمان بودقسمتی برگرفته از سایت ویکی پدیا
نظرات شما عزیزان: